توضیحات
باگذر زمان، پيشرفت تكنولوژي و صنعتيتر شدن جوامع، ميزان تقاضاي مصرف انرژي الكتريكي نيز روند روبهرشدي به خود گرفته است. انرژي الكتريكي به عنوان يكي از زيرساختهاي كليدي در رشد و توسعه اجتماعي، اقتصادي و سياسي هر كشور، نقشي حياتي در توسعهيافتگي و رفاه اجتماعي آن كشور ايفا ميكند. صنعت برق، پايه گستره وسيعي از فعاليتها و خدمات ميباشد كه موجب ارتقاي كيفيت زندگي و افزايش بهرهوري در فعاليت بخشهاي مختلف هر كشور ميشود و به نحوي نيرو محرکه رشد و شکوفايي اقتصادي ميباشد. با توجه به نقش مهم صنعت برق در هر کشور، برنامهريزي جهت افزايش توليد انرژي الكتريكي متناسب با نياز مصرف و توسعه شبكههاي برقرساني به مشتركين جهت انتقال انرژي توليدي در مراكز توليد و توزيع آن بين مشترکين، يكي از دغدغههاي اساسي متوليان صنعت برق در هر كشور شده است.
با توجه به ماهيت کالاي برق و چرخه توليد، انتقال و توزيع برق، در سيستم¬هاي قدرت الکتريکي همواره بايستي توازن ميان توليد و مصرف برقرار باشد، چرا که عدم وجود اين تعادل مي تواند يکپارچگي شبکه را در زمان بسيار کوتاه با خطر جدي روبه رو سازد و سيستم هاي قدرت را با پيامدهاي جبران ناپذيري مواجه کند. به طور کلي پاسخگويي به رشد نياز مصرف برق در آينده از دو طريق قابل انجام ميباشد:
1- سرمايه گذاري و توسعه شبکه توليد، انتقال و توزيع برق متناسب با رشد نياز مصرف
2- پياده سازي سياست هاي مديريت سمت تقاضا ( DSM) و کاهش هدر رفت انرژي و استفاده حداکثري از امکانات موجود در شبکه برق
مقدار بار و توان درخواستي در شبکه در طول روز در هر زمان در حال تغيير ميباشد. پاسخگويي به نياز مصرف متغير با زمان به خصوص در زمان پيک، يکي از مهمترين چالش هاي متوليان صنعت برق ميباشد. افزايش مقدار بار پيک، احتمال قطعي برق و خاموشي را بالا ميبرد و باعث افزايش قيمت حاشيه اي تامين توان در شبکه ميگردد. به طور معمول به منظور تامين بار پيک از روش مرسوم افزايش ظرفيت توليد سيستم قدرت استفاده ميشود. با توجه به اين که در اين روش لازم است تا بخشي از ظرفيت توليدي تنها به تامين بار پيک تخصيص داده شود، اقتصادي و بهينه نمي باشد. از ديگر معايب اين روش مي توان به مصرف بالاي سوخت و انتشار بالاي گاز CO2، افزايش هزينه تعمير و نگه داري و هزينه هاي مربوط به حمل و نقل به منظور تامين قطعات اشاره نمود. از طرف ديگر، همانطور که مي دانيم تامين امكانات، نيروگاهها، پستها و خطوط جديد براي پاسخگويي به رشد نياز مصرف در آينده، مستلزم صرف زمان و هزينه فراوان ميباشد که با توجه به محدوديت منابع مالي موجود، کاهش هدر رفت انرژي و همچنين دستيابي به حداکثر بهره وري، بايد به طور بهينه در بخش هاي مختلف صنعت برق سرمايه گذاري شود.
با بررسي منحني بار کشور مشاهده ميشود که نياز مصرف در ايران به صورت پيک گرا ميباشد و به عبارت ديگر حداکثر نياز مصرف برق در ايران براي يک مدت زمان محدود و در حدود 200 ساعت در سال اتفاق ميافتد و در بقيه ساعات ميزان نياز مصرف کاهش چشمگيري مييابد؛ به نحوي که در زمان هاي غيرپيک حداکثر نياز مصرف برق کشور به حدود 40% زمان پيک ميرسد. اين مهم نشان ميدهد که انجام سرمايه گذاري عظيم جهت توسعه شبکه توليد، انتقال و توزيع متناسب با رشد پيک مصرف، عملا به معناي انجام يک سرمايه گذاري ناکارآمد مي باشد که تنها براي 200 ساعت از سال به طور کامل بهره برداري ميشود و در بقيه ساعت سال، بهرهبرداري لازم از آن به عمل نميآيد. لذا، بايد با اتخاذ راه کارها و سياست هايي، تقاضاي مصرف برق به نحوي مديريت شود که نياز به سرمايه گذاري عظيم جهت توسعه شبکه برق کاهش يابد و از سرمايههاي موجود در شبکه حداکثر استفاده به عمل آيد و در عين حال نياز مصرف مشترکين با نحو مناسب تامين گردد. در اکثر کشورهاي پيشرو، پياده سازي راهکارهاي مديريت سمت تقاضا به عنوان يکي از اصلي ترين سياستهاي تامين برق و يکي از زيربناييترين اقدامات صنعت برق مد نظر قرار گرفته است به نحوي که در کشورهايي نظير آمريکا يا استراليا منحني رشد مصرف برق روند نزولي پيدا کرده است.
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.